داستان دوقطبی (10) - به جان افکار خودم می‌افتم (+تغذیه)

آبنوس مصلحی

شناخت‌درمانی مثل یک جعبه ابزار است. وقتی از کارهای پویا دلخور می‌شوم، با اینکه دوست دارم تمام تقصیرها را گردن او بیندازم، جعبه ابزارم را باز می‌کنم و می‌افتم به جان افکار خودم. هیچ هم آسان نیست...

چطور آدم بپذیرد که بعضی جاها در قضاوت‌هایش نامردی می‌کند؟ با تنظیم خواب شدت نوسان‌ها کمتر شده‌اند. حالا کمتر از قبل دنبال دعوا و آشوب هستم. اما روی موج‌های آرامی‌ سوار هستم که طی روز و هفته بالا و پایین می‌روند. به دلیل استفاده از داروی ضدافسردگی، خواب‌های عجیبی می‌بینم و موفق شده‌ام برای تخلیه فشارهای لحظه‌ای، فنر تختخواب‌مان را قناس کنم. اما چیزی که من را خوشحال می‌کند، این است که هنوز گزینه‌های غیردارویی وجود دارند. امروز در مورد تاثیر خوراکی‌ها و تنظیم ساعت غذا خوردن صحبت کردیم. روی برگه‌ای که به دیوار اتاق زده‌ام، دکتر نوشته است: 3- تغذیه. هرچند اختلال دوقطبی به‌طور مستقیم وابسته به کمبود ویتامین‌های مختلف نیست اما این‌طور که پزشکم می‌گفت تحقیقات نشان داده‌اند که کاهش امگا3 یا ویتامین‌های B و C روی افسردگی تاثیر منفی دارند. قبلا در مورد اثرات چندگانه امگا3 زیاد خوانده و شنیده بودم. دکتر تاکید کرد امگا3 یک داروی مکمل است و نباید فکر کنم به تنهایی می‌تواند در درمان افسردگی معجزه می‌کند. به علاوه باید با استفاده از آهن و فولیک‌اسید در دوران قاعدگی، جلوی هر نوع کم‌خونی و کمبود آهن را بگیرم. باید از غذاهایی مثل ماهی، گردو، سویا، جو، سبوس گندم، پرتقال، گوجه‌فرنگی، انواع فلفل، کیوی و سیب‌زمینی آب‌پز بیشتر استفاده کنم. همچنین دکتر من را با ماده‌ای به نام ملاتونین آشنا کرد که در حفظ تعادل چرخه بدن نقش مهمی‌ دارد و در خوراکی‌هایی مانند رازیانه، تخم‌آفتابگردان و موز به مقدار زیاد وجود دارد.

در عوض باید از مقدار قهوه، شکر و قند مصرفی‌ام به شدت کم کنم. چای که یکی از محبوب‌ترین نوشیدنی‌های من است باید جایش را به چای سبز بدهد. همچنین گریپ‌فروت از میوه‌هایی است که با داروهای من تداخل دارد. داروهایی که مصرف می‌کنم به قدر کافی به کبدم فشار می‌آورند و من باید غذاهای چرب و خوشمزه را هم از منوی خانه‌مان حذف کنم و بیشتر از قبل سبزیجات و سالاد بخورم. این بار هم جدول جدیدی برای تغذیه تهیه کردیم که در آن طی هفته آینده علایم مختلفی را ثبت کنم. به‌عنوان نمونه بین 30 تا 60 دقیقه بعد از هر غذا، چه احساسی دارم؟ آیا احساس گیجی و رخوت می‌کنم؟ پرانرژی می‌شوم یا توی سرم خالی می‌شود؟ قرار شد به هیچ‌وجه صبحانه را حذف نکنم و حتما حجم وعده‌های غذایی‌ام را یادداشت کنم. انواع تنقلات مثل خوراکی‌های شیرین، چیپس، نوشابه و نوشیدنی‌های انرژی‌زا برای بدن من سم محسوب می‌شوند. به دکتر توضیح دادم که شدیدا به قهوه صبح نیاز دارم و بدون این یک لیوان قهوه، سردرد می‌گیرم. قرار بر این شد که مقدار قهوه را نصف کنم و به تدریج شکر را هم حذف کنم. جلسه بعد پویا همراه من می‌آید تا آموزش‌هایی در مورد زندگی با فرد مبتلا به اختلال دوقطبی دریافت کند. پویا از شنیدن این خبر خیلی استقبال کرد.

منبع

داستان دوقطبی (9) - شناخت‌درمانی و دكتری لوبیا‌پلو!

آبنوس مصلحی

در اولین جلسه مشاوره، دکتر توضیح داد که هر اتفاقی برای یک فرد مبتلا به اختلال دوقطبی، هیجان‌هایی شدیدتر از آدم‌های دیگر همراه دارد. اتفاق، گیریم سوختن ناهار، باعث مي‌شود فکر کنم چقدر دست‌وپاچلفتی و حواس‌پرت هستم، آشپز بدی هستم، بلد نیستم غذا بپزم، خنگم و اصولا هیچ کاری را درست انجام نمي‌دهم. ذهنی که دایم در نوسان‌های خلقی و عاطفی غوطه مي‌خورد، من را از یک تکه مرغ سیاه‌شده یا یک قابلمه برنج دود‌گرفته مي‌رساند به آدمی ‌که «هیچ» کاری بلد نیست. وقتی هم که افسرده باشم، همه این افکار به طور دردناکی دلچسب مي‌شوند. یادم مي‌رود در این ماه، 28 ناهار درست کردم که همه عالی بودند، لوبیا پلوهام لنگه ندارند بس که خوشمزه‌اند. پس اگر جلوی آشپز بد اینها را بنویسم، دو امتیاز مثبت دارم، یک امتیاز منفی. خب، من آشپزی هستم که نمره‌اش مثبت یک است. پس هیچ کاره نیستم. معمولی هستم. بعد مي‌نویسم که من خنگم و هیچ کاری بلد نیستم و زیرش دلایلم را مي‌نویسم. مثلا اینکه رانندگی بلد نیستم ناراحتم مي‌کند؛ یک بار ایین‌نامه رد شده‌ام، دوبار هم امتحان شهر. فکر کردم ضعیف و حواس‌پرتم. به علاوه، مي‌ترسم که راننده خوبی نشوم، از اینهایی باشم که همیشه 10 نفر پشت سرشان بوق مي‌زنند. مي‌ترسم آبرویم برود. برای همین هم دیگر سراغش نرفتم. ایین‌نامه را توی اتوبوس و تاکسی حفظ مي‌کنم. برای امتحان شهر، چند جلسه معلم مي‌گیرم، چند شب هم با پویا مي‌رویم تمرین که راه بیفتم. اما با ترسم چه کار کنم؟

در جلسه دوم، بن‌بست شناخت‌درمانی را به دکتر نشان دادم. هیچ راه‌حل عملی وجود ندارد که تضمین کند من راننده خیلی خوبی از آب دربیایم. دکتر روی سربرگ نسخه‌اش نوشت: «صفر و یک، سیاه و سفید، خوب و بد، زشت و زیبا» و بعد پرسید: «به نظرت تو در زندگی زناشویي‌ات خوشبختی؟» سوال سختی بود. گفتم: «همدیگر را دوست داریم اما پویا خیلی آرام‌تر از من است و این من را حرص مي‌دهد. در عوض، داد و بیداد نداریم. با خانواده من صمیمي‌است. از وقتی مریض شده‌ام بیشتر توی خودش مي‌رود اما خب در مجموع...» دکتر حرفم را قطع کرد و گفت: «بله، در مجموع زندگی شما یک نمره مثبت گرفت. نه صفر شد، نه منفی. گیریم که تو راننده رالی هم نشوی یا چند ماهی همه توی خیابان مسخره‌ات کنند. ممکن است تصادف کنی یا جریمه بشوی. در عوض، مترجم خوبی هستی. اصلا دکترای لوبیاپلو داری!» من خندیدم، در حالی که از فکر برگشتن به خانه و مبارزه با وسوسه بریدن تنم بغض داشتم. پرسیدم: «چطور با این فشار مبارزه کنم؟»

ادامه دارد ...

منبع

داستان دوقطبی (8) - از همه چیز نفرت دارم

آبنوس مصلحی

این روزها مشغول تنظیم یک برنامه خواب هستیم. حالا طبق تجویز دکتر، هر شب سر یک ساعت مشخص توی تخت می‌روم...


دیگر اجازه ندارم طی روز بخوابم. هرچند 2 روز اول کار سختی بود اما متوجه شدم خواب وسط روز اخلاقم را بدتر می‌کند. شام را زودتر می‌خوریم. قبل از خواب تلویزیون تماشا نمی‌کنیم. دکتر توضیح داد علاوه بر تاثیر تنش‌زای برنامه‌های تلویزیون، نوری که از مانیتور تلویزیون و کامپیوتر متصاعد می‌شود، خواب را مختل می‌کند. موبایل‌ها را خاموش می‌کنیم. همچنین یک ساعت قبل از خواب اجازه دارم موزیک ملایمی گوش بدهم، کتاب بخوانم یا جدول حل کنم و یک لیوان شیر ولرم بخورم. قرار بر این است که اگر بعد از نیم ساعت خوابم نبرد، از جایم بلند شوم، 10 دقیقه‌ای توی پذیرایی وقت بگذرانم و دوباره برگردم. معمولا بازهم خوابم نمی‌برد، آن وقت باید جایم را عوض کنم. برای همین هم چند شب روی کاناپه خوابیدم. دو شب اول تا سحر بیدار بودم. با این حال، صبح سر ساعتی که با خودم و پویا قرار گذاشته بودیم، بیدار شدم. کار سختی بود. تمام روز با وسوسه یک چرت کوتاه جنگیدم و با پارک‌بان و سرایدار حسابی دعوا کردم. در عوض، شب سوم راحت‌تر خوابم برد! توی پذیرایی متوجه شدم که صدای یکنواخت کولر، افکارم را آرام می‌کند و به تدریج چشم‌هایم گرم می‌شوند. خانم دکتر تایید کرد گاهی صداهای یکنواخت مثل تیک‌تاک ساعت یا صدایی که در روان‌شناسی به آن «نوفه سفید» می‌گویند، به بهبود خواب افراد کمک می‌کند. همچنین دکتر به من جدول ثبت برنامه خواب داده است. قضیه از این قرار است که در اختلال دوقطبی، میزان خواب روی سطح انرژی و خلقیات تاثیر مستقیمی دارد و دکتر معتقد است برای اینکه بتوانیم جلوی حمله‌های بعدی را بگیریم، باید شروع به ثبت تغییرات مرتبط با علایم هشداردهنده کنیم. به این ترتیب، می‌توانیم همه علایم خطر را شناسایی کنیم و قبل از اینکه بحران شروع بشود، وارد عمل شویم. مثلا وقتی چند روز بی‌دلیل کم‌انرژی هستیم یعنی باید یک ضدحمله علیه افسردگی ترتیب بدهیم. با این حال، توی سر من یک جنگ دایمی در جریان است. دوست دارم پوست تنم را پاره کنم، احساس فشاری که از درون دارم وحشی و کلافه ترم می‌کند. هر روز توی سررسیدم از دردی که توی سینه‌‌ام دارم می‌نویسم. از اینکه چقدر دوست دارم همه چیز را خرد کنم و از همه‌چیز نفرت دارم. کوچک‌ترین حرفی از هر کسی حالم را دگرگون می‌کند. کوچک‌ترین مخالفتی از طرف پویا من را به فکر طلاق و جدایی می‌اندازد. از صورت پر از جوش خودم بیزارم. از حرف‌های مادرم در مورد بچه‌دار شدن دیوانه می‌شوم. ناخن توی دستم فرو می‌کنم، از دست‌هایم متنفر می‌شوم. برای دکتر از فکر بریدن تنم می‌گویم؛ طوری که از فشار راحت بشوم. دکتر سری تکان می‌دهد و می‌گوید: «هفته‌ای 2جلسه مشاوره خواهیم داشت. می‌خواهم به تو سلاح جدیدی بدهم تا با افکار منفی و این تمایل به خودآزاری بجنگی؛ مهارتی که اسمش «شناخت درمانی» است.»

ادامه دارد...


منبع

جعبه ابزار دوقطبی - نتیجه گیری

فهرست «جعبه ابزار دوقطبی»:
مقدمه
بخش 1: جدول خلق

بخش 2: برنامه بهبودی
بخش 3: قرارداد درمان
نتیجه‌گیری


نتیجه گیری

توجه کردید که هر کدام ازموارد توصیف شده، چطور بر اساس مورد پیش از خود ساخته می‌شود؟
پس برای حصول نتیجه بهتر، این سه روش را به ترتیب ذکر شده انجام دهید.
بنابراین روند این گونه خواهد بود:

  1. فورا تهیه جدول خلق را آغار کنید. اگر کار سختی به نظر می‌رسد، ساده‌ترین جدول را انتخاب کنید. سپس همینطور که با روش کار و عادات خود بیشتر آشنا می‌شوید، جزئیات بیشتری را به آن اضافه کنید.
  2. جدولتان را با همسر، دکتر یا سایر حامیان مورد اعتمادتان مرور کنید. سعی کنید الگوها را شناسایی کنید تا عوامل فشار، محرک‌ها و علائم هشدار اولیه خود را بشناسید.
  3. از این اطلاعات به عنوان دستمایه برنامه بهبودی خود استفاده کنید و لیست محرک‌ها، علائم هشدار اولیه و راهکارهای خوب ماندن مختص به خود را بنویسید.
  4. این اطلاعات همچنین می‌توانند دستمایه قرارداد درمان شما هم باشند.
  5. قرارداد درمان، علاوه بر موارد فوق، اطلاعات دیگری را نیز درباره علائم بهبودی، علائم جدی‌تر و همچنین راهکارهای جدی‌تر برای فازهای شیدایی یا افسردگی شدید، نیاز دارد. (برنامه بهبودی شما هر اندازه هم خوب باشد و احتمال بروز فازهای شدید را کم کند، باز هم این بخش ضروری خواهد بود).
  6. با استفاده از جدول خلق و بحث با تیم درمانی و عزیزانتان، اطلاعات بیشتری کسب کنید و آنها را در مراحل فوق به کار ببرید.


فهرست «جعبه ابزار دوقطبی»:
مقدمه

بخش 1: جدول خلق

بخش 2: برنامه بهبودی
بخش 3: قرارداد درمان
نتیجه‌گیری

منبع