راهکارهای مقابله با خودکشی - 3

 

استراتژی شمارهٔ 4

مرور دلایلتان برای زندگی

 

بخشی از روند خودکشی ذهنی است به همین دلیل است که در برابر هجوم افکار و احساسات  خودکشی رفته رفته خود را می‌بازید. افراد در اوج استیصال شروع می‌کنند به سنجیدن خودکشی، به عنوان راه نجات، و در نهایت باور می‌کنند که هرگز نمی‌توانند در زندگی به نتیجه دلخواه برسند و همیشه گرفتار مشکلات وافسردگی خواهند ماند، به این ترتیب خودکشی را مطمئن ترین راه حل مسائل‌شان میابند.

بر همین اساس می‌توان به نتیجه‌ای معکوس رسید و در برابر خطر خود‌کشی ایمن شد، فقط باید باور کنید که می‌توانید از پس مشکلات بر بیایید، ارزش حقیقی زندگی را ببینید و بدانید که دیگران به وجود شما نیاز دارند. بنابراین داشتن دلایل قانع کننده برای زندگی احتمال خودکشی را از بین می‌برد.

مارشا لینهان و همکارانش با کمک افرادی که قصد خودکشی نداشتند، لیستی از "دلایل زندگی" تهیه کردند. از این افرد خواسته بودند فهرستی بنویسند از:دلایلی که باعث شد، در حالی که تمایل داشتند، خودشان را نکشند؛ آنچه باعث می‌شود دیگر به این کار فکر نکنند و آنچه تصور می‌کنند دیگران را از این کار باز می‌دارد. مثلا عواملی چون: باور به این که می‌توان از سد مشکلات گذشت و داشتن حس مسئولیت نسبت به خانواده و فرزندان، می‌تواند افراد را از اقدامی جدی به قصد خودکشی باز‌دارد.

پیش ازبه کار بستن این استراتژی ظاهراً ساده، نکاتی را باید رعایت کنید، از جمله تهیه لیست دلایلتان برای زندگی پیش از آنکه تمایل به خودکشی پیدا کرده باشید چرا که افراد با چنین تمایلاتی بعید است بتوانند به راحتی دلیل مثبتی برای ادامه زندگی پیدا کنند. پس وقتی حالتان خوب است دلایلی را که فکر میکنید نباید، در صورت تمایل، دست به خودکشی بزنید در لیستی بنویسید و نگه دارید، تا در صورت نیاز بتوانید آن را مرور کنید.

تهیه این لیست را با انتخاب گزینه‌های زیر که در مورد شما صدق می‌کند، شروع کنید. در جای خالی هم دلایل خودتان را که مطرح نشده است، اضافه کنید. بهتر است این کار را وقتی به ثبات رسیده‌اید یا خیلی افسرده نیستید انجام دهید زیرا در حالت افسردگی مشکل بتوانید دلایلی را که در حالت طبیعی ممکن است انتخاب کنید، تائید کنید.

 

 

لیست دلایل زندگی

 

چرا دست به خودکشی نخواهید زد حتی اگر تمایل به این کار داشته باشید؟ یا اگر کسی چنین پیشنهادی به شما بدهد؟ دلایل خود را از لیست زیر انتخاب کنید.

 

¨      در قبال خانواده‌ام مسئول هستم.

¨      می‌توانم یاد بگیرم از عهدهٔ مشکلاتم بر بیایم.

¨      می‌توانم زندگی‌ام را تغییر دهم و سرنوشتم را خودم تعیین کنم.

¨      باور دارم مرگ دست خداوند است.

¨      ازمرگ می‌ترسم.

¨      می‌خواهم بزرگ شدن فرزندان‌ام را ببینم.

¨      این تنها شانسم برای زندگی است و نباید آن را از خودم بگیرم.

¨      برنامه‌هایی دارم که می‌خواهم به آن‌ها تحقق ببخشم.

¨      هر قدر هم که حالم بد باشد می‌دانم که می‌گذرد.

¨      خانواده‌ام را خیلی دوست دارم و نمی‌توانم ترکشان کنم.

¨      می‌ترسم نقشه‌ٔ خودکشی‌ام شکست بخورد.

¨      می‌خواهم از فرصت‌ها و امکاناتی که زندگی در اختیارم می‌گذارد به تمامی بهره ببرم. هنوز چیزهای زیادی است که تجربه نکرده‌ام.

¨      بی‌انصافی‌‌ است که فرزندانم را رها کنم که تا به دست غریبه‌ها بزرگ شوند.

¨      کسی در زندگی‌ام است که دوستش دارم.

¨      الآن وضعیتم تثبیت شده و تمایلی به خودکشی ندارم.

¨      اعتقادات مذهبی‌ام اجازهٔ چنین کاری را به من نمی‌دهند.

¨      با خودکشی لطمهٔ جبران ناپذیری به فرزندانم می‌زنم.

¨      با این کار رنج زیادی به خانواده‌ام تحمیل می‌کنم، نمی‌خواهم آن‌ها عذاب بکشند.

¨      نگران قضاوت دیگران دربارهٔ خودم هستم.

¨      به نظرم این کار غیر اخلاقی است.

¨      خیلی کار‌ها مانده که هنوز انجام نداده‌ام.

¨      شجاعت روبه‌رو شدن با زندگی را دارم.

¨      از عمل کشتن می‌ترسم (درد، خون، رفتار خشونت‌آمیز)

¨      چیزی با این کار درست نمی‌شود.

¨      دیگران مرا آدمی ضعیف‌ و خودخواه خواهند دانست.

¨      نمی‌خواهم دیگران فکر کنند نمی‌توانم از پس زندگی‌ بربیایم.

¨      نمی‌خواهم خانواده‌ام بعد ازمرگ من احساس گناه کنند.

دلایل خودتان را برای زندگی به لیست اضافه کنید:

 ------------------------------------------------------

-------------------------------------------------------

ادامه دارد


مترجم: المیرا انزابی نژاد 

منبع

اصلا حالش رو ندارم! -1

تاثیرات اختلال دوقطبی بر روی انگیزه

نکات کلیدی

ü       افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در شروع یا اتمام وظایف خود اغلب با مشکل مواجه اند.

ü       آنها برای انجام برخی وظایف خود به انگیزه بسیار بیشتری نیاز دارند، چون با مشکلات خاصی درگیرند.

ü       این موانع به دلیل اختلال در خلق و خو (مود) و دشواری در پردازش اطلاعات ایجاد شده اند .

 

 

توانایی شما برای انجام کارهایی مثل مراقبت از رختشویی(لباسهای شسته شده)، یا برنامه ریزی برای تعطیلات، تحت تاثیر شرایط ذهنی شما قرار دارد(حال و حوصله، درجه اضطراب ومیزان توانایی پردازش اطلاعات توسط شما).وقتی که خیلی کم حوصله اید و یا با افکار نگران کننده پریشان شده اید،برای انجام اقدام موثر با مشکل مواجه خواهید شد.

وقتی این اتفاق می افتد،شما اصلا دوست ندارید هیچ کاری انجام دهید، این یکی از نا امیدکننده ترین موضوعات درباره اختلال دو قطبی است.افراد از سختی متقاعد ساختن خود برای انجام دادن کاری که به انجام آن احتیاج دارند، شگفت زده و ناراحت می شوند.

 

این علائم غیر عادی نیستند. برخی از مطالعات حاکی از این است که بیش از نیمی از بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی قادر به کار کردن نیستند و یا تنها در یک موقعیت حمایت شده قادر به کار کردن هستند.علائم ماندگار افسردگی، اضطراب یا جنون یا سابقه ای از سوء مصرف الکل، احتمال بروز چنین ناتوانیی هایی را بیشتر می کند.با این حال، از دیدگاه روانشناسی بالینی، تجربه نشان می دهد که با درمان موثر،یک شیوه ی اصولی برای کنترل علائم،و یک شیوه اولویت بندی شده برای کار، بازیابی انگیزه و اتمام آنچه که شروع به انجام دادن کرده اید ممکن می شود.

 

بسیاری اوقات با وجود همه این موانع،بیشتر افراد به تلاش ادامه می دهند.آنها به فشار آوردن بر خود ادامه می دهند تا عملکردشان را حفظ کنند- برای مراقبت از خودشان، خوانواده شان و کارشان.آنها معتقدند اگر انگیزه کافی برای غلبه بر موانع داشته باشند قادر خواهند بود به اهدافشان دست یابند. آنها می دانند که هر چه موانع موفقیتشان بیشتر باشد، نیاز به انگیزه بیشتری دارند. بنابراین وقتی برای انجام دادن کاری از طرف خودشان دچار مشکل می شوند باید سعی کنند انگیزه خود را بالا ببرند. شاید به خودشان بگویند که انگیزه آنها منعکس کننده ارزشها و شخصیت آنهاست. یا ممکن است به پیدا کردن چیزی که شور و شوقشان را شعله ور می کند علاقه داشته باشند. بدین شکل ای افراد می توانند از احساسات برای ایجاد انگیزه در درون خودشان و پشت سر گذاشتن همه دشواری ها استفاده کنند. در مجموع، آنها سعی می کنند آزمون های سختتری را برای دستیابی به انگیزه بسیار قوی به منظور رسیدن به موفقت خود بکار گیرند.این موضوع وقتی مهم به نظر می رسد که فرد مجبور می شود برای انجام وظایف هر چند کوچک انگیزه ای بسیار قوی داشته باشید.

اما میزان انگیزه ای که شما نیاز دارید، به اندازه گذشته نیست- معادله متفاوت شده است. بااختلال دوقطبی شما در دستیابی به اهدافتان با موانع بیشتری مواجه می شوید.حتی اگر آن موانع را فورا تشخیص ندهید.

چرا شما – فرد مبتلا به اختلال دوقطبی- به انگیزه بیشتری نیاز دارید؟

در اختلال دوقطبی مشکلات اساسی در تنظیم خلق و خو و پردازش اطلاعات حتی وظایف کوچک را سخت تر می کنند.این موانع می توانند موازنه را تغییر دهند. آنها میزان انگیزه و نوع منابعی که برای شروع و اتمام وظایف خود نیاز دارید تغییر می دهند.

درک این موضوع که انجام دادن کاری که قبلا آسان بوده، حالا سخت شده باشد می تواند دردناک باشد و نیز فهمیدن اینکه در بعضی مواقع تنها انگیزه شما برای غلبه بر موانع کافی نیست.

 

درد روحی و جسمی

 یاداوری این نکته ضرورت دارد که درد روحی خود یک نوع درد جسمی است. وقتی که ما احساسات منفی را تجربه می کنیم، میزان کورتیزول و نورآپی نفرین در میان هرمونهای عصبی دیگر در بدن ما آزاد می شود.

 

این تغییرات می تواند بطور فیزیکی خوشان را اشکار کنند مثل تپش قلب،عرق کردن کف دست، یا خشکی دهان. اما اختلال دوقطبی  می تواند با تغییرات سیستم عصبی همراه باشد که بازیابی یا ایجاد ثبات در روحیات  شمارا با مشکل مواجه می سازد. در حقیقت، تحقیقات آزمایشگاهی نشان می دهدکه افرادی که به اضطراب و افسردگی گرایش دارند،زمان بیشتری را برای بازگشت به ثبات فیزیولوژیکی احتیاج دارند.

داشتن یک چنین بدن پر تنشی می تواند ناراحت کننده باشد. برای مثال درست بعد از یک ورزش مناسب در یک ورزشگاه مغز شما احتمالا مسائل را واضح تر درک می کند. اما حل و فصل مسائل ریاضی و تراز دسته چک تان هنوز سخت خواهد بود. در این صورت شاید شما به اندکی زمان برای آرام شدن بدن خود نیاز داشته باشید تا بتوانید به مسائل دیگر فکر کنید. درحقیقت این یکی از دلایلی است که مردم دوست دارند هنگام ورزش به موسیقی گوش کنند.  ما نیاز داریم که حواس خودمان را از حالات درونیمان منحرف کنیم(ضربان قلبمان، شماره تنفسمان و ... .بنابراین برای واضح فکر کردن،مهم است که راحت باشیم.و راحتی فیزیکی وقتی که شما بسیار مضطرب هستید دشوار است. 

ادامه دارد.

مترجم: مهدی جواهری

منبع