راهکارهای مقابله با خودکشی - 2

استراتژی (شماره ی 1:

 وسایلی را که با آنها میتوانید به خود آسیب بزنید را از خود دور کنید.
یک اقدام کاربردی که می توانید بلافاصله انجام دهید، این است که چیزهایی را که ممکن است از آن برای خودکشی استفاده کنید، از دسترس دور کنید. این چیزها شامل انواع اسلحه، قرص خواب، انواع سم، طناب و چاقوهای تیز می شود.

آنها را به یک دوست قابل اعتماد، که در نزدیکی شما زندگی نمی کند، یا حتی به روانپزشک یا روانشناس خود بسپارید. برای جلوگیری کردن از اوردوز {مسمومیت ناشی از مصرف بیش از حد دارو} ، فقط دوز مورد نیاز 2 روز را در خانه نگه دارید، و بقیه را به دوست یا خویشاوند، یا دکتر خود بسپارید تا موقعی که نیاز دارید به شما برگرداند. گرچه ممکن است این اقدام عملی سطحی و روبنایی به نظر برسد(به هر حال، شما با این کار فقط دارید از ابزار خودکشی خلاص میشوید نه افکار)، ولی احتمال اینکه شما واقعا به خود آسیب بزنید یا مرتکب خودکشی شوید را به مقدار بسیار زیادی کم میکند. به طرز مشابهی، محدود کردن دسترسی شما به وسایلی مانند اسلحه، باعث کاهش احتمال استفاده ی شما از آن علیه خودتان و دیگران می شود.

استراتژی شماره ی 2:

 فورا به روانشناس یا روانپزشک خود مراجعه کنید.

اگر نوبت بعدی شما با روانپزشک یا روانشناس، تا چند هفته ی بعد فرا نمی رسد، با آنها تماس بگیرید و اطلاع دهید که در خطر هستید، یا از یکی از اعضای گروه حمایتی خود ( شامل نزدیکان و دوستان مورد اعتماد) بخواهید که آنها را مطلع کند.

استراتژی شماره ی 3:

 از گروه کمکی خود استفاده کنید. اعضای گروه کمکی شما می توانند به شما کمک کنند تا از وخیم تر شدن وضعیت شما تا رسیدن به یک دوره ی جنون کامل جلوگیری کنند. همچنین، هنگامی که احساس تمایل به خودکشی می کنید، اعضای گروه کمکی می توانند مفید باشند.

غلبه بر افکار و احساسات میل به خودکشی

زمانی که افکار مربوط به خودکشی به شما دست می دهند، ارتباط و پشتیبانی دیگران برای جلوگیری از وخیم تر شدن وضعیت بسیار حیاتی است.
توجه کنید که زمانی که در افسرده ترین وضعیت و دارای بیشترین میل به خودکشی هستید، رد کردن پیشنهاد کمک در شما محتمل تر است. در چنین زمانی شما احساس شکنندگی و آسیب پذیری بیشتری خواهید کرد و انتظار دارید که دیگران شما را نپذیرند. افکاری مثل   "کسی نمیتونه به من کمک کنه، دوباره الکی ناامید  می شم، حتی ممکنه بدترهم بشم  " به ذهن شما راه پیدا کرده و حس ناامیدی شما را تقویت خواهند کرد. ممکن است که کم کم باور کنید که "من در این مشکل تنهای تنها هستم، هیچکس نمیتونه به من کمک کنه ". بسیارمهم است که با جستجوی کمک و پشتیبانی از دیگران با این افکار مبارزه کنید، هرچند این درخواست کمک در ابتدا حس بسیار بدی به شما بدهد. دلایل اینکه با دیگران بودن در شما احساس بدتر شدن را ایجاد میکند را ارزیابی کنید. در هر صورت، تلاش شما برای دریافت یاری از دیگران، باعث ایجاد شفقت میشود، که این به نوبه ی خود درد و رنج شما را آرام خواهد کرد .

وقتی شروع به احساسِ میل به خودکشی می کنید چه کسی می تواند به شما کمک کند؟

 اگر برای مدتی است که احساس افسردگی و اضطراب کرده اید، آیا به نزد کسی بروید که وقتی نیاز داشتید که "خود را خالی کنید" به نزدش می رفتید؟ آیا این فرد(یا افراد) قادر بوده اند که مشکلات مهم را مشخص، و راه حل های احتمالی در اختیار شما بگذارند، بدون اینکه وضع شما را بدتر کنند؟ آیا شما قادر بوده اید که با اعتماد کردن به این فرد و محرم راز قرار دادن او، احساس کنید که به او نزدیک تر شده اید؟ یکی از نکات مثبتِ اندکِ افسردگی این است که باعث برقراری ارتباطاتی بین شما و دیگران می شود که در حالت عادی برقرار نمی کردید.

 ادامه دارد

مترجم: علی محمدی

منبع

 

 

 

خودکشی و راهکارهای مقابله

 

اگر در حال ورود به دوره افسردگی باشید متاسفانه احتمال اینکه به فکر پایان دادن به زندگی‌تان بیفتید زیاد است. ممکن است این افکار تمام مدت با شما باشد اما با وخیم‌تر شدن افسردگی‌تان بیشتر و جدی‌تر شود و همراه با آن نگرانی و  اضطرابتان هم افزایش یابد.

برای بعضی‌ها حس خودکشی محدود به دوران افسردگی‌شان نمی‌شود بلکه همیشه با آنهاست. بیماری می‌گفت: «می‌دانم که یک روز خودم را خواهم کشت. دیر یا زود این کار را می‌کنم، فقط معلوم نیست کی.»

خودکشی ممکن است اقدامی ناگهانی باشد یا با یک برنامه‌ریزی دقیق انجام شود.  اقدام به خودکشی معمولا در دوره افسردگی یا در دورهٔ ترکیب افسردگی- شیدایی صورت می‌گیرد. اما در مواردی هم افراد مبتلا به اختلال دو قطبی در دورهٔ شیدایی و در حالت روان‌پریشی به صورت غیرمنتظره یا ناگهانی دست به خودکشی می‌زنند.
برخی آمارها نشان می‌دهد احتمال اقدام به خودکشی در میان افراد دوقطبی 15 برابر بیشتر از دیگر افراد جامعه است. حدوداً 15 درصد از افراد دوقطبی در اثر خودکشی می‌میرند و از هر سه نفر یک نفر حداقل یک بار در زند‌گی‌ دست به خودکشی می‌زند.

متاسفانه افکار و احساسات تمایل به خودکشی بخشی از بیماری دوقطبی و مربوط به مکانیزم‌های ژنتیکی و بیولوژیکی آن است. می‌دانیم افرادی که اقدام به خودکشی می‌کنند یا موفق به خودکشی می‌شوند میزان سروتونین در مغزشان پایین‌تر از حد طبیعی است. به بیان دیگر تمایل به خودکشی ناگهانی تحت‌تاثیر اختلال در فیزیولوژی دستگاه عصبی‌‌ شما در اثر این بیماری است و ربطی به ناکامی و ضعف شخصیتی‌تان ندارد.

بنابراین نباید فکر کنید که تنها شمایید که فکر خودکشی به سرتان زده و از آن شرمنده باشید.

 اصولا تمام کسانی که اختلال دوقطبی دارند به نوعی درگیر فکر خودکشی هستند. در واقع بسیاری از کسانی که اختلال دو قطبی ندارند هم به خودکشی فکر می‌کنند حتی اگر شده به صورت گذرا. اما مبتلایان به این اختلال مکرراً و با جدیت بیشتری درگیر این افکار هستند و احتمال اینکه به آن جامهٔ عمل بپوشانند بیشتر است. (مثلا به خودکشی با قرص در زمانی معین فکر می‌کنند.) پزشکی می‌گوید یکی از مراجعانش این مطلب را این طور بیان کرد:«برای من فکر خودکشی مثل شنیدن برنامه یک شبکه رادیویی است که همیشه روشن است ولی روی موج درستش نیست و صداها واضح نیستند اما وقتی خیلی افسرده می‌شوم همه چیز کاملا واضح شنیده می‌شود انگار کسی آن را روی موج درست تنظیم کرده باشد.» بعضی‌ها واقعا می‌خواهند بمیرند اما بیشتر افراد دوقطبی می‌خواهند از دردهای روانی، عاطفی و جسمی که در هنگام افسردگی و اضطراب حس می‌کنند رها شوند و یا از شرایط غیرقابل تحمل زندگی نجات پیدا کنند. وقتی افسردگی روبه وخامت می‌رود و دچار ترس و تشویش می‌شوید، دلتان نمی‌خواهد که بمیرید اما حس می‌کنید خودکشی تنها راه نجات از این حس‌های غیرقابل تحمل است.

با وجود این تمایل به خودکشی هر قدرهم جدی باشد با درمان دارویی قابل کنترل است. شواهد زیادی هست که درمان بلندمدت با لیتیوم، تمایل یا اقدام به خودکشی را کاهش می‌دهد. داروهای ضدافسردگی، ضدروانپریشی و ضدتشنج می‌توانند پرخاشگری و تشویشی را که به خودکشی ختم می‌شود، کاهش دهد.

عوامل افزاینده خطر خودکشی

شما باید عواملی را که احتمال خودکشی یا آسیب زدن به خودتان را افزایش می‌دهد بشناسید. به این ترتیب می‌توانید به کمک پزشکتان تشخیص دهید که چقدر احتمال خودکشی‌تان جدی است. اگر قصد تغییر پزشکتان را هم دارید این عوامل را با او در میان بگذارید تا بتواند میزان خطر را تشخیص داده و در شرایط بحرانی به شما کمک کند.

عواملی که احتمال خودکشی را افزایش می‌دهند عبارتند از:

-          مرد بودن

-          ابتلا به اختلال دوقطبی و همزمان مصرف الکل یا موادمخدر (مصرف این مواد نه تنها موجب بدترشدن حال شخص می‌شود بلکه باعث می‌شود داروهای تثبیت کننده مود را هم مرتب مصرف نکند و یا وقتی که به فکر خودکشی می‌افتد از کسی کمک نخواهد.)

-          در مواردی که مدت زیادی از شروع بیماری نمی‌گذرد و شخص فقط چند بار دوره‌های بیماری را تجربه کرده است.

-          بروز حمله‌های عصبی، تشویش، بیقراری و نشانه‌های دیگر اضطراب شدید

-          پیشینه رفتارهای ناگهانی مثل رانندگی بی‌محابا و طغیان‌های عصبی شدید

-          به تازگی در بیمارستان بستری شدن

-          سابقه اقدام به خودکشی

-          سابقه اقدام به خودکشی یا اعمال خشونت آمیز در یک یا چند نفر از خویشاوندان شخص

-          تجربهٔ یک واقعهٔ سخت و تنش‌زا مثل طلاق یا مرگ اعضای خانواده

-          دوری از خانواده و دوستان

-          عدم دسترسی راحت به روانپزشک و مشاور و یا نداشتن امیدی به آینده و یا حس اینکه دلیل محکمی برای ادامه زندگی وجود ندارد. (مثل مسئولیت بزرگ کردن فرزندان)

-          داشتن برنامه‌ای مشخص (مثلا مصرف قرص یا شلیک کردن یا پریدن از ارتفاع) و امکان عملی کردنش (دسترسی به قرص یا اسلحه)

 

اگر حس خودکشی دارید حتما به روانپزشک، روانشناس و اعضای خانواده یا افراد مهم زندگی تان اطلاع دهید. اگر یک یا چند تا از این عوامل افزاینده خطر را دارید باید حتما این کار را بکنید.

از ترس نگران کردن یا جریحه‌دار کردن احساسات اطرافیان‌ تمایل‌تان به خودکشی‌ را مخفی نکنید. معمولا افراد به همین دلایل این مساله را با کسی در میان نمی‌گذارند. شرط احتیاط این است که حتی اگر مطمئن نیستید که تمایل‌تان به خودکشی‌ چقدر جدی است باز این مساله را با پزشک و نزدیکان‌تان در میان بگذارید. بعداً به این موضوع خواهیم پرداخت که پزشک یا نزدیکان‌ در این شرایط چگونه می توانند کمک‌تان کنند.

در مطلب آینده به راهکار های مقابله با خودکشی می پردازیم. 


منبع


ترجمه: المیرا انزابی نژاد

علائم اختلال دوقطبی در کودکان

بسیاری از آنچه شما در مورد علائم اختلال دو قطبی بزرگسالان می دانید را در مورد کودکان باید فراموش کنید - بسیاری از علائم و نشانه های دو قطبی در کودکان کاملا متفاوت اند. نوسانات خلقی در کودکان می تواند بسیار سریع باشد، و  رفتارهای خشونت آمیز و تحریک پذیر مختلف بسیار شایع هستند. همان طور که در لیست زیرمشاهده می کنید علائم افسردگی بیشتر شبیه به علائم افسردگی بزرگسالان است.

 کتاب کودکان دو قطبی نوشته (Demitri Papolos, MD, and Janice Papolos)

یک مرجع بسیار عالی برای والدینی است که دارای فرزندان مبتلا به اختلال دو قطبی هستند.در زیر گزیده ای از کتاب آنها(با کسب اجازه از صاحب اثر) آمده است که در آن، آن دسته از نشانه هایی را که دیمیتری و جنیس در تحقیقات خود دریافته بودند و در کودکان دچار اختلال دو قطبی شایع بودند را فهرست می کند.

علائم بسیار شایع در اختلال دوقطبی دوران کودکی

·         اضطراب دوری

·         بداخلاقی شدید و انفجاری(با چندین ساعت ماندگاری)

·         کج خلقی(تحریک پذیری) نشانه دار

·         رفتارهای مخالفت آمیز(لجبازی)

·         نوسانات خلقی مکرر

·         حواس پرتی

·         بیش فعالی

·         تکانشگری(بدون فکر عمل کردن)

·         ناآرامی، بی قراری

·         گیجی،نادانی

·         افکار رقابتی

·         رفتار پرخاشگرانه

·         خودبزرگ بینی

·         میل شدید به کربوهیدرات(چیزهای شیرین)

·         رفتار های مخاطره آمیز

·         خلق افسرده

·         رخوت

·         اعتماد به نفس پایین

·         اشکال در بیدارشدن صبح

·         اضطراب اجتماعی

·         حساسیت به محرک های احساسی و یا زیست محیطی

 

علائم شایع در اختلال دوقطبی دوران کودکی

·         شب ادراری (به خصوص در پسران)

·         شب ترسی

·         گفتار سریع و یا نیاز به حرافی

·         رفتارهای وسواسی

·         خیال بافی بیش از حد

·         رفتارهای غیر اختیاری

·         تیک های صوتی و حرکتی

·         ناتوانی های یادگیری

·         ضعف حافظه کوتاه مدت

·         سازمان ناپذیری

·         علاقه ی غیرعادی به موضوعات خشن و وحشت آور

·         تمایلات جنسی بیش از حد

·         رفتار عوامفریبانه

·         ریاست طلبی

·         دروغگویی

·         افکار خودکشی

·         تخریب اموال

·         بدبینی

·         توهم و هذیان

 

علائم کمتر شایع در اختلال دوقطبی دوران کودکی

·         سردردهای میگرنی

·         پرخوری

·         رفتار خود آزارانه

·         ستم به حیوانات

برای درک نشانه های اختلال دوقطبی در کودکان، اجازه دهید نگاهی به مشکلات یک کودک به نام رندی  بیندازیم.پسر پنج ساله ی عزیز دردانه ای با یک لبخند جذاب، او دارای سابقه رفتار خشن  است که از بچگی با خود دنبال می کند.  او زیبا، خوش صحبت، باهوش - و به اندازه یک گردباد غیر قابل پیش بینی است.  از زمان افتادن اولین دندانش، او شروع به گاز گرفتن کرد - که اغلب باعث خونریزی می شد.  رندی در یک و نیم سالگی، به علت  رفتار پرخاشگرانه از پیش دبستانی اخراج شد.  او به طور مستمر نمرات علمی بالایی کسب می کرد ، اما مرتبا معلم ها " نیاز به بهبود" در رفتارهای انضباطی را متذکر می شوند.  او با محبت و دوست داشتنی است، یک لحظه می خواهد که اورا در آغوش بگیرند و لحظه ی بعد در حالی که رگه های گردنش باد کرده اند جیغ می کشد و خشمگین می شود.

والدین رندی از دستش عصبانی شده اند.آنها در کلاس های فرزند پروری زیادی شرکت کرده اند،کتابهای زیادی خوانده اند و از هر روش انضباطی که توسط دوستان، خانواده، معلمان و پزشکان توصیه شده بود استفاده کردند.

عده ای می گویند " رندی فقط یک بچه است،" او بزرگ می شود". برخی دیگر می گویند" رندی دارای اختلال کمبود توجه – بیش فعالی است.از دکترش درخواست داروی ریتالین کنید. بعضی ها والدین وی را مقصر می دانند " مثل اکثرپسر بچه ها یک در ک...نی لازم دارد."

بسیاری پچ پچ می کنند که " باور می کنید چطور رفتار می کند؟من هرگز اجازه نمیدهم پسرم مثل او رفتار کند."

مطالعا  نشان داده است که بیش از 80 % از کودکان مبتلا به اختلالات دوقطبی از خانواده های با سابقه یاختلالات خلقی و یا اعتیاد به الکل در خانواده یکی از/ هردوی والدین هستند. مادر رندی بسیاری از عمر خود را در افسردگی به سر برده بود و پدر او دارای اختلال دوقطبی می باشد.به عبارت دیگر رندی کاندید نخست برای اختلال خلقی است و این تشخیصی بود که نهایتا دریافت کرد.

ترجمه: مهدی جواهری

منبع

نیاز به مترجم

برای به روز نگه داشتن منظم این وبلاگ به همکاری شما در ترجمه ی مطالب احتیاج فوری داریم. 

لطفا در صورت تمایل با آدرس زیر تماس بگیرید. 

bp.mental@gmail.com